«شوکه شدم. هیچ توضیحی وجود ندارد.»؛ وقتی آلمان برتری خانگی چهار بر صفر مقابل سوئد را در نیم ساعت پایانی با تساوی چهار- چهار عوض کرد، حتی یواخیم لو نتوانست دلایلی برای افت ناگهانی تیمش پیدا کند.

فوتبال - آلمان

 بازیکنان از بی‌سابقه‌ترین سقوط تاریخ فوتبال این کشور شگفت‌زده بودند. پیش از این هیچ تیم آلمانی برتری چهار گل را از دست نداده بود گزارشگران تلویزیونی هم در پیدا کردن کلمات مناسب ناتوان بودند، تا اینکه فردای بازی نتیجه کنکاش روزنامه‌های آلمانی منتشر شد؛گسست روحی، ناکارآمدی لو در تغییر جریان بازی از روی نیمکت و مشکل تکراری نبود یک لیدر درون زمین، دلایلی بود که آنها برای توجیه این سناریوی باورنکردنی منتشر کردند. جالب‌ترین تحلیل اما متعلق به سوددویچه سایتونگ بود که نوشت: «تیم ملی آلمان نمایشی طبیعی مقابل سوئد داشت.»

در نگاه اول، این واکنش برای دیداری بود که سیری منطقی نداشت، عجیب بود. آلمان در 60دقیقه اول، فوتبالی ترکیبی و ویرانگر به نمایش گذاشت و چهار گل دیدنی زد تا اینکه از هم پاشید و در نیم ساعت پایانی چهار گل خورد. اشاره سوددویچه سایتونگ اما به نوسان این تیم از اوج تا قعر است که در ماه‌های اخیر تبدیل به یک عادت شده است. آلمان پیش از یورو پنج بر سه مغلوب سوئیس شد، در پایان تابستان سه بر یک مغلوب آرژانتین شد و در یورو هم پس از چهار برد متوالی با فوتبالی آشفته دو بر یک مقابل ایتالیا تسلیم شد. آلمان حالا تیمی شکننده در خط دفاع است که خط حمله‌ای اغواگر دارد و شاید همین قدرت تهاجمی دلیل آن شکنندگی باشد. برای کشوری که فلسفه فوتبالش را پس از جنگ جهانی دوم روی تسلیم‌ناپذیری، جنگیدن تا لحظه آخر و نظم دفاعی بنا کرده بود، چنین اتفاقی نشان از یک بحران هویت دارد. آلمان همچنان در صدر گروه ایستاده، با وجود این سه بحث زیر به‌عنوان دلایل این ناکامی در هفته‌های آینده هم ادامه خواهد داشت.

سرایت مشکل روانی بایرن‌مونیخ به تیم ملی: به جز مرته‌ساکر آرسنالی، بخش دفاعی آلمان در برلین در انحصار بایرنی‌ها قرار داشت. سه مدافع دیگر، باداشتوبر، لام و بواتنگ به علاوه دروازه‌بان، نویر و دو هافبک دفاعی، کروس و شواین اشتایگر همگی عضو بایرن‌مونیخ هستند. هر شش‌نفر آنها نیم ساعت دشواری داشتند تا استحکام ذهنی آنها زیر سؤال برود. آیا پس از اینکه بایرن فصل گذشته در همه تورنمنت‌ها نایب قهرمان شد، آنها هنوز از نظر ذهنی آشفته‌اند؟ جالب اینکه بایرن سال‌ها به خوش‌شانسی و گل‌زدن در دقایق پایانی شهرت داشت ولی حالا آنها را به چشم بازندگان دقیقه آخر می‌بینند، شاید هم این اتفاق در دنیای آشفته لو طبیعی باشد.

با وجود این موارد زیادی وجود دارد که این نظریه را نقض می‌کند. 13برد متوالی در بازی‌های مراحل مقدماتی و نمایش مقتدرانه‌ای که آلمان در گروه دشوارش در یورو داشت، نشان می‌دهد که آنها مشکلی برای کنار آمدن با فشار بازی‌ها ندارند. در شکست آلمان مقابل اسپانیا در یورو 2008 و جام‌جهانی2010 و مقابل ایتالیا در یورو2012، ضعف روانی نقش زیادی در ناکامی تیم نداشت. با وجود این بحث ضعف روانی این تیم تا زمانی که یک‌بار قهرمانی را تجربه نکند، پابرجا خواهد بود.

غیبت یک لیدر: علاقه لو در ایجاد «سلسله مراتب همسطح» در تیم ملی آلمان یک ایده تاکتیکی است. او مثل اکثر مربیان مدرن معتقد است که تیم‌های بزرگ برای قبول مسئولیت‌ها باید مکانیسمی گروهی داشته باشند و همگی برای هدف مشترکی بجنگند تا اینکه یک یا دو ابربازیکن بخواهند با فریاد دستورات را به هشت یا 9سرباز دیگر منتقل کنند. متأسفانه نشریات جنجالی و ملی‌پوشان سابق از گذشته بی‌نقصی در فوتبال آلمان دم می‌زنند که هرگز وجود نداشته و با سوءبرداشتی که از ایده لو دارند، برای رختکن تیم فضایی کمونیستی ترسیم می‌کنند که هیچ بازیکنی بر دیگری کنترل ندارد و پاسخگو نیست. آنها ایده‌های تاکتیکی لو را هم به همین ترتیب تخریب می‌کنند.

الیور کان در این راه شواین اشتایگر و لام را با ژاوی و پویول در تیم ملی اسپانیا مقایسه کرده، درحالی‌که لو برنامه گروهی تیمش را براساس برنامه قهرمان جهان و اروپا طراحی کرده است. ژاوی و پویول در رختکن اسپانیا چهره‌های پرنفوذی هستند ولی در زمین ماموریت ندارند لیدر هیچ بازیکنی باشند. همانطور که آرسن ونگر یک‌بار اشاره کرد، فوتبال مدرن سریع‌تر از آن شده که دیگر بتوان در وسط زمین حلقه تشکیل داد و جلسه گذاشت. لحظه‌ای که شواین اشتایگر باید بر سر اوزیل و کروس فریاد می‌کشید تا برای دفاع عقب‌نشینی کنند(او مقابل سوئد این کار را انجام داد که بیهوده بود) آلمان کنترل بازی را کاملا از دست داده بود.

این روزها حسرت بزرگ فوتبال آلمان پیدا شدن یک ناجی قدرتمند است که بتواند وقتی بازی گره می‌خورد، سرنوشت را تغییر دهد ولی این تیم از نظر فوتبالی کمتر از هر چیز به سلسله مراتب نیاز دارد. آنها بدون صدا با یکدیگر در حمله و دفاع شرکت می‌کنند و این کار را مثل میلان آریگو ساکی، بارسلونای گواردیولا و اسپانیای دل‌بوسکه گویی به‌طور غریزی انجام می‌دهند.

زیاده‌روی در تحول: در کنار دفاع از پروژه لو در برابر واکنش‌های احساسی و انتقادات نخ‌نما، لازم است که ضعف‌های آن هم بیان شود. این سرمربی 52ساله پس از اینکه تیم را از کلینزمن تحویل گرفت، اساس کارش را فوتبال مبتنی بر مالکیت توپ و بازی با پاس‌های کوتاه قرار داد که حالا می‌تواند صحنه‌های درخشانی را ثبت کند ولی او به‌خاطر نادیده گرفتن برخی از اصول پایه‌ای فوتبال شایسته سرزنش است. سال‌هاست که آلمان تمرینی برای ضربات ایستگاهی ندارد و لو حتی یک‌بار گفت که تیمش برای این کار وقت ندارد. ناتوانی آلمان در دفاع کردن هم به‌نظر می‌رسد در این تیم تبدیل به یک بحران شده باشد.

لو باید از بازی با سوئد درس بگیرد، همانطور که او، کلینزمن و کاپیتان بالاک پس از شکست چهار بر یک در بازی دوستانه مقابل ایتالیا در مارس2006 درس گرفتند. برخی از منتقدان پس از بازی خواستار استفاده از یک سوئیپر (مدافع آخر) شدند، درحالی‌که کادر فنی به این نتیجه رسیده که شواین اشتایگر باید کمتر ریسک کند و عقب‌تر بازی کند، مثل کاری که تورستن فرینگز انجام می‌داد تا خط دفاع حمایت بیشتری داشته باشد. تیم ملی آلمان در حال حاضر در خط میانی نیاز به تعادل دارد. شواین اشتایگر و سامی خدیرا وقتی که مالکیت توپ از دست می‌رود، باید سریع‌تر عقب‌نشینی کنند که در این صورت می‌توانند مالک توپ‌های برگشتی از محوطه جریمه هم باشند. حالا دیگر این به لو بستگی دارد که بتواند سبک بازی ریسکی و پرهیجانش را با کمی واقع گرایی بیامیزد.

کد خبر 188905

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز